شهبد حبیب جنت مکان ـ خوزستان
معرفی شهید
نام و نام خانوادگی: حبیب جنت مکان
نام پدر: حاج خلف
محل تولد: حصیرآباد
تاریخ تولد: ۴۰
تاریخ شهادت: ۹۴/۱/۲۷
محل شهادت: بیجی صلاح الدین، عراق
محل دفن: بهشت آباد اهواز
وصعبت تاهل: متاهل
تعداد فرزندان:
زندگی نامه
شهید حاج حبیب جنت مکان ۱/۱/۱۳۴۰ درمنطقه چنیبه سفلی اهواز در خانواده ی مذهبی به دنیا آمد. پدرش حاج خلف جنت مکان کشاورزی زحمتکش و اهل خمس و زکات بود و مادرش سفیه رفاهی بانویی فرهیخته حافظ و مربی قرآن بود که به گفته خود شهید صبح فرزندانش را با قرائت قرآن و سرودن شعر از خواب بیدار می کرد.
خانواده جنت مکان اصالتا از بختیاری های منطقه جنت مکان از توابع شهرستان گتوند بودند که به اهواز مهاجرت کردند. حاج خلف وصفیه خانم پنج دخترو پنج پسر داشتند. که حاج حبیب ششمین فرزند خانواده بود. وقتی مادرش قرآن تلاوت می کرد حبیب ساکت می ماند و به تلاوت قرآن گوش فرا می داد. دوران ابتدایی را در مدرسه آقاسی چنیبه و دوران راهنمایی را در مدرسه دکتر حسابی امانیه به پایان رسانید.
خانواده ایشان قبل از پیروزی انقلاب به منطقه کمپلو مهاجرت می کنند. سال ۵۸ موفق به اخذ دیپلم علوم انسانی شد. شهید از اوایل نوجوانی به اهل بیت (ع) علاقه داشتند و در روز عاشورا هم مقتل گوش می داد و هم مقتل خوانی می کردند. ایشان فعالیت های انقلابی خود را از مسجد زین العابدین واقع در کمپلوی اهواز شروع کرد. اعلامیه های امام را به کمک دوستانش پخش می کرد و به مردم اطلاع رسانی می کرد. همیشه در راهپیمایی ها شرکت می کرد در زمان پیروزی انقلاب۱۷سال داشت. با تشکیل کمیته انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد درآمد. ۱۹ ساله بود که جنگ شروع شد از شروع تا پایان جنگ در جبهه حضور داشتند به قول همسرش همیشه در بین همکارانش معروف بود به پیک جنگ بود و خبر از جنگ می آورد. ایشان در عملیات های مختلفی شرکت داشتند. همچنین در تیپ امام حسن (ع) و در گردان امیرالمؤمنین(ع)، جعفرطیار(ع) و در بیشتر یگان خوزستان حضور داشتند. حاج حبیب شاعر و مداح بود با خواندن شعرهای حماسی همرزمانش را تشویق به رزم می کرد. ایشان بیشتر عمر گرانبهای خود را در میدان های رزم مشغول به خدمت بودند و به قول همسرش باید پرسید: که حاج حبیب چند بار به خانه آمد نه این که پرسیده شود چند بار به جبهه رفتند؟!
در مجموع نه بار مجروح شدند و، ۴۵ درصد جانبازی داشتند. یک ریه و یک کلیه ایشان از کار افتاده بود و در مجموع کمر ایشان ترکش داشت و نمی توانست راحت بنشید.
حاج حبیب مسلط به زبان عربی بودند. به فوتبال علاقه مند ، و شناگر ماهری بودند و در میدان های جنگ با سرودن اشعار طنز و حماسی شادی شور و شوق را در رزمندگان ایجاد می کردند هرجا حبیب بود شور و شادی آنجا بود. و بیشتر همرزمانش او را با این ویژگی بارز می شناختند، بسیجی و هنرمند بود، مداح اهل بیت(ع) بود، بعد از جنگ به فعالیت ها ی مختلف پرداخت و رسیدگی به مشکلات مردم وکمک به مستمدان را از وظایف اصلی خودش می دانستند. ایشان از راویان دفاع مقدس بود و همراه با کاروانهای راهیان نور به مناطق عملیاتی می رفتند. و بسیار تاکید داشتند که باید واقعیت های جنگ را به مردم بگوییم.
در تاریخ ۱۲/۱۱/۶۴ با خانم مریم جنت مکان ازدواج کرد و زندگی مشترکشان را در اتاقی در طبقه بالای خانه پدری واقع در منطقه کمپلو اهواز شروع کردند.
از شهید جنت مکان دو فرزند، یک دختر به نام راضیه خانم که در حالا حاضر دانشجوی کارشناسی ارشد معماری و آقا روح ا.. که ایشان هم دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی هستند به یادگار مانده است.
سال ۷۴ در دانشگاه بابلسر رشته کارشناسی مدیریت بازرگانی قبول شد و بعد از مدتی به دانشگاه چمران به عنوان مهمان منتقل و در دانشگاه چمران هم درس خواند. و حاج حبیب در شرکت سپنتای اهواز مشغول به کار بودند اما که به خاطر روحیاتی که داشت نمی توانست ببیند حق جانبازان شاغل در این شرکت ضایع می شود، با مدیران شرکت درگیر می شود؛ ابتدا به او پیشنهاد حق السکوت دارند اما نپذیرفت. به او گفتند: تمام حقت را می دهیم دیگر اداره نیا ولی سکوت کن. ولی گفت: باید حق همه جانبازان را بدهید. لذا او را مجبور کردند بالای دریاچه اسید نگهبانی بدهد. که به خاطر وضعیت شیمیایی شدن و ناراحتی ریه ای نتوانست دوام بیاورد و با حقوق بسیار اندک او را بازنشسته اجباری کردند.
بعد از جنگ با وجود این که مجروح بود و جسم بیماری داشت هیچ وقت آرام و قرار نداشت و هرجا که لازم می دید حضورش موثر است به آن جا می شتافت و ایفای نقش می کرد. با شنیدن خبر حمله داعشیان سفاک به عراق درآن جا حضور می یابد و با حضور در لشکری که زیر نظر عتبات بود تجربیات خود در دفاع مقدس را در دفاع از اسلام به کار می بندد سرانجام در منطقه بیجی استان صلاح الدین عراق در حین انجام ماموریت در روز پنجشنبه ۲۷ فروردین سال ۹۴ با بمب و تله های انفجاری کنترل از راه دور گروهک داعش به شهادت رسیدند.
پیکر مطهرش شب تا صبح در حرم حضرت عباس (ع) بود. که به گفته مسئولین عتبات برای هیچ شهیدی این چنین سابقه ای به یاد ندارند. در بین الحرمین مردم عراق و زائران ایرانی تشیع باشکوهی برای ایشان برگزار کردند. سرانجام روز دوشنبه سی و یکم فروردین پیکر مطهر ایشان در بهشت آباد اهواز در کنار همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد
خاطرات و گزارشات
اعدام موش ها
سال ۶۲ بود ما در پاسگاه زید بودیم حاج حیبیب در مخابراط گروهان فعالیت میکرد موش های منظقه هم زیاد بودند و هم بزرگ خیلی رزمنده هارو اذیت میکردند .
برای همین چند طناب دار آویزان کرد و هر موشی را که میگرفت زنده به طناب آویزان میکرد موش ها تکان میخوردند رزمنده هایی که از کنار طناب رد می شدند کلی ذوق میکردند و اکثرا میگفتند : میدونی این کار فقط از حاج حبیب جنت مکان برمی آید.چاره ای نداشتیم مجبود بودیم با آنها بسازیم ولی آزار و اذیتشان زیاد بود و فرماندگان گردان تصمیم گرفتند از رزمنده ها برای از بین بردناشن کمک بگیرند به همین خاطر وعده دادن که هر کسی بتواند یک موش بگیر در ازای آن ۱ ساعت و نیم به او مرخصی داده می شود طبق معمول پیش قدم بیکار کسی نبود جز حاج حبیب !
حاج حبیب زبیدی هم رزم شهید
چاپید شاه!
با بچه های مسجد تصمیم گرفتیم کاری انجام دهیم که در پیروزی انقلاب نقش داشته باشیم حاج حبیب هم در این کار با ما بود به همین دلیل چندتا حلقه لاستیک را جمع آوری و پر از بنزین کردیم در ساعت ۹ شب که حکومت نظامی شروع شد
ما آنها را وسط خیابان آتش زدیم و منطقه ی کمپلو از شدت آتش روشن شده بود سربازان که آتش را دیدند طرف ما آمدند همه فرار کردیم به جر یک نفر از دوستان که نسبت به همه بزرگتر بودآنجا ماند و برایمان خبر می آورد از سربازان شنیده بود که مردم گفتند که ما آنها را شناسایی کردیم و به زودی دستگیر خواهند شد
کار ما آن شب جرقه ی بزرگی در منطقه ی کمپلو بود و نقطه ی شروع اعتراضات بود و بعد از ما این کارها توسط جوانان آن منطقه تکرار شد.
چهارشنبه سیاه بود ارتش منحوس پهلوی با توپ و تانک و شعار جاوید شاه وارد شهر شد.
حاج حبیب در همان سن جوانی سوار بر یک تانک ارتش شد و با صدای بلند فریاد میزد چاپید شاه و در همین حین یکی از سربازهای رژیم متوجه ایشان می شود و به قصد گرفتن ایشان دنبالشان می رود ولی او با زیرکی فرار می کند
حاج عبدالکریم جنت مکان برادر شهید
دیدگاهتان را بنویسید