زندگینامه – شهید حجت الاسلام والمسلمین حاج عبدالله میثمی

شهید حجت الاسلام والمسلمین حاج عبدالله میثمی
تاریخ شهادت:
۱۲ بهمن ۱۳۶۵۴
زندگینامه
سال ۱۳۳۴ ه. ش در خانوادهای مؤمن در شهر اصفهان متولد شد. تولد او مصادف با شب ولادت حضرت امیرالمؤمنین (ع) بود. پدرش برای نامگذاری او به قرآن تفأل نموده بود، نام او را عبدالله گذاشت. ( بر مبنای آیهی ۳۲ از سورهی مریم)
عبدالله دوران كودكی و نوجوانی را در دامان پاك پدر و مادر خود سپری كرد. وی در دورهی دبیرستان، همزمان با تحصیل، در كنار پدرش به كار پرداخت. از نوجوانی شور و علاقهی خاصی به مسائل مذهبی و ترویج و تبلیغ علوم الهی داشت و شاید همین انگیزه او را در مسیر فراگیری دروس حوزوی و ورود به سلك روحانیت و طلبگی قرار داد.
فعالیتهای سیاسی ـ مذهبی
این شهید بزرگوار در كنار كسب علوم دینی به اتفاق چند تن از دوستانش در مسجد محل، انجمن دینی و خیریه، هیأت حضرت رقیه (ع)، كلاسهای آموزش قرآن و صندوق قرضالحسنه را پایهگذاری كرد و عملاً مسؤولیت ارشاد دوستان همسن و سال خود را به عهده گرفت و قرآن و مسایل سیاسی روز را به آنها تعلیم میداد، كه به تدریج همین محافل دوستانه به جلسات مخفی تبدیل گردید. در این مقطع عمدهی توجه و تلاش عبدالله و دوستانش به پخش اعلامیه، كتاب و تبیین اهداف مبارزاتی و شخصیت حضرت امام خمینی (ره) و افشای خیانتهای رژیم شاهنشاهی نسبت به اسلام و مسلمین معطوف گردید و سرانجام پس از چند سال تحصیل حوزوی و تبلیغ و ترویج احكام الهی، در سال ۱۳۵۳ به همراه برادر شهیدش (حجتالاسلام رحمتالله میثمی) و چند تن دیگر از دوستانش، به قم هجرت نمود و در مدرسهی شهید حقانی سكنی گزید و به تعلیم و تربیت و تكمیل دروس دینی پرداخت.
وی كه در كنار درس به مبارزه با رژیم نیز مشغول بود، با خیانت یكی از منافقین، تحت تعقیب قرار گرفت و به همراه چند طلبهی دیگر در همین سال دستگیر و روانهی زندان شد. در زندان با وجود آنكه شكنجههای فراوانی را تحمل نمود، ذرهای نرمش نشان نداد و با تجاربی كه داشت محیط زندان را به كلاس درس تبدیل نمود و در حالی كه از محضر بعضی از روحانیون كسب فیض میكرد، به اتفاق سایر زندانیان همبند به تحقیق و مطالعهی علوم و معارف قرآن و نهجالبلاغه میپرداخت.
او تعالیم روحبخش قرآن را به زندانیان آموزش میداد و این حركتها در روحیهی زندانیانی كه تحت تأثیر گروهكهای ملحد و منافق بودند، تأثیر به سزایی داشت.
شهید میثمی كه سی ماه از عمر پرثمرش را در زندان ستمشاهی به سر برده بود، در سال ۱۳۵۷ به دنبال مبارزات قهرمانانهی ملت رشید ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) از زندان آزاد شد و پس از رهایی، با روحیهی انقلابی خود در جهت به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی از اهدای هر آنچه كه در توان داشت، كوتاهی نكرد.
فعالیتهای شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی
ایشان با پیروزی انقلاب اسلامی، جهت ادامهی تحصیل به حوزهی علمیهی قم رفت و از محضر اساتید بزرگوار كسب علم كرد. سپس در كنار دوست دیرینهاش روحانی شهید، «مصطفی ردانیپور» و برای یاری رساندن به این نهضت الهی، مدتی را در كردستان گذراند و از آنجا به دنبال تشكیل سپاه در یاسوج، به آن شهر عزیمت كرد، تا در كنار عزیزان پاسدار به سازماندهی و ارشاد عشایر محروم بپردازد.
او كه بعد از آزادی از زندان، با سابقهی سیاسی قبلی خود میتوانست در بسیاری از جاهای حساس كشور نیرویی كارآمد باشد، ولی گمنامی را برگزید و بدون نام و شهرت و آوازه، با هدف رشد و اعتلای اسلام، در هر نقطه از سرزمین اسلامی خالصانه خدمت كرد.
شهید میثمی در مدت حضور در استان كهگیلویه و بویراحمد سهم بزرگی در تأمین امنیت و ثبات این منطقه عشایری داشت و تلاشهای فراوانی برای كمك و رسیدگی به مستمندان و خانوادهی شهدا به كار بست.
این شهید سعید علاوه بر خدمت در سپاه، در تشكیل بسیاری از نهادهای انقلاب اسلامی در استان كهگیلویه و بویراحمد نقش بارزی داشت و همواره مورد مشاورهی مسؤولین استان قرار میگرفت.
پس از سی ماه خدمت و تلاش شبانهروزی در آن منطقهی محروم، از سوی نمایندهی حضرت امام (ره) در سپاه، به عنوان مسؤول دفتر نمایندگی حضرت امام (ره) در منطقهی نهم (فارس، بوشهر، كهگیلویه و بویراحمد) منصوب گردید.
شهید میثمی و دفاع مقدس
از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی شهید میثمی جنگ را یك نعمت بزرگ و یك سفرهی گستردهی الهی میدانست ومعتقد بود هركس بیشتر بتواند در جنگ شركت كند، از این سفرهی الهی بیشتر بهره برده لذا در بسیاری از صحنهها و مناطق عملیاتی حضور فعال داشته است ، برادرش در یكی ازهمین مناطق عملیاتی (تپههای شهید صدر) در مقابل چشمانش به شهادت رسید.
او همچنین به تأسی از حضرت امام (ره) و رهبر و مقتدایش معتقد بود كه جنگ در رأس همهی امور است و بقیهی مسایل در مرحلهی بعد. بنابراین بسیار مشتاق بود كه همیشه در جبهه بماند، تا اینكه از طرف حضرت حجتالاسلام و المسلمین شهید محلاتی، «نمایندهی محترم حضرت امام (ره) در سپاه» به مسؤولیت نمایندگی امام در قرارگاه خاتمالانبیاء (ره) ـ كه قرارگاه مركزی و هدایت كنندهی تمامی نیروهای ارتش سپاه و بسیج و سایر نیروهای مردمی بود ـ برگزیده شد، تا با حضور در میان برادران سپاهی، بسیجی و ارتشی، شمع محفل رزمندگان و مایهی قوت قلب آنان باشد.
شهید میثمی كه با علاقه و عشق بینظیر این سنگر را انتخاب كرده بود، در آن شرایط حساس در كنار فرماندهان و رزمندگان، توانست نقش مهمی را در انسجام نیروها و رشد معنویات در جبهه ایفا كند. سخن او همواره و بخصوص در خطوط مقدم نبرد و شبهای عملیات الهامبخش رزمندگان و مسؤولان جنگ بود.
او حتی برای زیارت خانهی خدا هم حاضر نبود، لحظهای جبهههای نبرد حق علیه باطل را ترك كند، چرا كه معتقد بود جبهه اجر زیارت خانهی خدا را هم دارد.
او عاشقی دلباخته بود و عشق را تنها با ایثار و فداكاری قرین میدانست و اهدای خون خود را در راه حق، تنها ذرهای برای شكر این همه نعمت برمیشمرد و توفیق حضور در جبهه را ارمغانی میدانست كه با یاری معشوق به ظهور خواهد رسید.
نظرش این بود كه: «كعبه یك سنگ نشان است كه ره گم نشود حاجی احرام دگر بند ببین یار كجاست»
ویژگیها و فضایل اخلاقی شهید
این شهید بزرگوار كه همواره در میدان جهاد حاضر بود، یار و یاور رزمندگان اسلام به شمار میرفت. تكلیف دینی در نزد او بر همه چیز مقدم بود. بصیرت و آگاهی او در آن شرایط سخت، گرهگشا بود، اخلاص و تقوای او امید را در دلها زنده میكرد و تبسمش یأس و نومیدی آنان را میزدود. او حقیقتاً در بسیاری از صحنهها پیشتاز بود. دلسوزی، ایمان و علاقهاش به حضرت امام (ره) و انقلاب، او را پذیرای همهی سختیها كرده بود.
شهید میثمی در كوران حوادث انقلاب و جنگ بر این نكته تأكید مینمود كه: «وقتی انسان برای خدا كار كند، هرچند هم آن كار كوچك باشد، چنان نمود دارد كه اصلاً خودش هم باور نمیكند.»
كار كردن در راه خدا و خدمت به بندگان برایش به مثابهی عبادت و از همه چیز شیرینتر بود. زیرا فعالیت و تلاش برای رضای خدا را معراج خود میدانست و در حقیقت، تعالی و رسیدنش به كمال معنوی، نتیجهی همین اخلاص و عشق به خدمتگزاری بود. او هر آنچه داشت، در طبق اخلاص نهاده بود و برای احیای دین خدا و ارزشهای متعالی سر از پا نمیشناخت.
ایثار و از خود گذشتگی او به حدی بود كه در همه حال، برای سپاهیان اسلام، نمونه و الگو بود. اعتقاد راسخ و روح باصفایش كه در مراحل مختلف زندگی، به ویژه در دوران زندان، صیقل یافته بود، از او انسانی وارسته ساخته بود، كه جز در وادی سالكان طریق عشق و مخلصان درگاه معبود، نمیتوان چنین یافت.
شهید میثمی همواره مسئولیت عظیم فرماندهان و نیروهای رزمنده و امانت سنگین و بار مسئولیت شهدا را یادآوری میكرد و میگفت: «خدا میداند اگر پیام شهدا و حماسههای آنها را به پشت جبهه منتقل نكنیم، گنهكاریم.»
این عالم وارسته و روحانی مبارز كه با درك تكلیف و شناخت زمان، خدمت در جبههها را بر همه چیز ترجیح داده بود، به رزمندگان گوشزد مینمود:
«اگر به خاطر مشكلات و به اسم پایان مأموریت و غیره بخواهیم برگردیم، نوعی سقوط است.
برادران پیوسته از خدای خود بخواهید كه توفیق ادامهی نبرد را از ما نگیرد. خدا میداند روز قیامت وقتی روزهای جبههمان را ببینیم و روزهای مرخصی را هم ببینیم، گریه خواهیم كرد كه ای كاش مرخصی نرفته بودیم.»
شهید میثمی كه در فراز و نشیبهای انقلاب و جنگ، وظیفهی خود را خوب میشناخت و با حضور مستقیم در جبههها و خطوط مقدم، سند زندهی عمل به تكلیف و همراهی روحانیت با فاتحان میادین رزم را به نمایش می گذاشت، در یكی از سخنرانیهایش برای رزمندگان اسلام گفت:
«برادران! پیشروی و عقبنشینی در خاك، شكست و پیروزی نیست، حقیقت پیروزی، وحدت و انسجام؛ و حقیقت شكست، اختلاف ماست.
اگر خدای ناكرده به واسطهی حرفهای اختلافانگیز ما رزمندگان در كارشان سست شوند، تمام عواقب و گناهان آن به گردن ماست.»
این روحانی مبارز و فداكار آنگاه كه میدید رزمندگان و فرماندهان، برای دفاع از اسلام به شهادت میرسند و مزد جهاد را دریافت مینمایند، میگفت:
«خدا میداند كه من این روزها دارم زجر میكشم، چرا كه میبینم برادران ما چه زیبا به پیشگاه خدا میروند. خدا نكند كه عاقبت ما، جور دیگری باشد.»
نحوهی شهادت
سرانجام همانطور كه در شب دوم عملیات بزرگ كربلای ۵ به دوستان گفته بود: «من در این عملیات اجر خودم را از خدا میگیرم.» هنگامی كه در تاریخ ۹/۱۱/۶۵ سحرگاهان، آن زمان كه دلباختگان جمال محبوب، برای مناجات با خدای خویش مهیا میشوند، وعدهی الهی تحقق یافت و در منطقهی عملیاتی كربلای ۵، از ناحیهی سر مورد اصابت تركش قرار گرفت و بعد از سه روز در ۱۲ بهمن (مطابق با دوم جمادیالثانی كه مصادف با شب شهادت حضرت زهرا (ع) بود) به دیدار معبود و مهمانی اولیای خدا شتافت و به آرزوی دیرینهی خود نایل گردید.