شهید حمید انبارکی
تاریخ شهادت:
۰۹ تير ۱۳۶۷
وی در تاریخ ۵۱/۷/۲۵ در روستای انارك تنگستان چشم به جهان گشود و در دامن پدر و مادری با تقوا پرورش یافت. با وجود محرومیتهایی كه از نظر زندگی كردن در روستا وجود داشت رشد خود را آغاز نمود و در میان اقوام از محبتهای والایی برخوردار بود تا اینكه به سن شش سالگی رسید و وارد دبستان حجرت انارك گردید. وی در دبستان بر اثر برخوردهای كودكانه و محبتآمیزی كه دارا بود از نظر معلمین و شاگردان به شاگرد نمونه لقب پیدا کرده بود و چندان در درسهای خود فعال وكوشا بود كه دوران ابتدایی را بهنحو احسن در روستا به پایان رسانید، و جهت ادامه تحصیل وارد مدرسه راهنمایی شوركی گردید و پس از گذراندن نیمسال تحصیلی قصد رفتن به جبهه را نمود و پس از گذراندن دوره آموزشی در اردوگاه قدس شهرستان دیر برای استراحت چند روزی به آغوش گرم خانواده برگشت و پس از اتمام مرخصی عازم جبهه گردید و در جبهه مشغول فعالیت گردید و بعد از ۵۵ روز خدمت بر اثر اثابت خمپاره به سنگر ایشان همسنگرش شهید گردید و او نیز بر اثر موجزدگی بیمار گردید و به خانه مراجعت نمود. و با شروع سال تحصیلی در مجتمع آموزشی شهرستان تنگستان ثبتنام نمود و مشغول تحصیل گردید و پس از مدتی تحصیل ترجیح داد برای بار دوم عازم جبهه گردید و در گردان تخریب ثبتنام نمود و پس از دوره آموزشی در منطقه مارد مشغول خدمت گردید و پس از مدتی خدمت جهت دیدار چند روزه به خانه مراجعت نمود و پس از زمانی از مرخصی از مارد عازم جبهه مجنون شد و در مورخ ۶۷/۳/۲۹ در جزیره مجنون نامهای برای من كه پدرش بودم مینویسد و یك نامه هم برای عمویش جواد میفرستد كه عموجان به پدرم نگویید من فعلاً در جزیره مجنون در سنگر كمین میباشم تا اینكه عملیات جزیره مجنون شروع گردید و در مورخ ۶۷/۴/۹ از طریق سپاه خورموج و بنیاد شهید شهرستان تنگستان شهادت او را به ما اعلام نمودند.(مفقودالجسد)
ولی چندی گذشته بود كه از فامیلهای خود واقع در برازجان اطلاع یافتیم كه فرزندمان پیام رادیویی فرستاده و باز پس از چندی فیلمی كه از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تدارك دیده بود مشاهده نمودیم كه فرزندمان اسیر میباشد.
– وی در رفتن به مسجد و مراسمهای مذهبی فعالیتی چشمگیر داشت و از نظر اجتمایی فردی مؤمن و راستگو وكوشا و همیشه یارای این بود كه تا آنجایی كه میتواند به محرومین كمك نماید.
– توسط بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان تنگستان عازم جبهه حق علیه باطل گردید،
– در عملیاتهای فاو و مجنون و رسته وی تخریب بود.
– ما در جبهه از هیچچیز نباید بهراسیم و ترس و بزدلی از آن عراقیهای بعثی میباشد.
– او بارها به فامیل و حتی به خود من كه پدرش بودم میگفت پدر جان به حال كلیه ما رزمندگان دعا كنید تا ما سالم باشیم و جلو این كافرها در نمانیم و این نقطه جالب را همیشه بر سر زبان داشت و میگفت دشمن كه به حال ملت خود رحم ندارد ما انتظار داریم به حال ما كه با او در جنگ هستیم رحم نماید.
– آخرین اطلاع ما از وی نامهای بود كه در مورخ ۶۷/۳/۲۹ در جزیره مجنون برایم فرستاده بود و خبر بعدی هم كه آن را در فیلم مشاهده نمودم.
– از قول برادر همسنگرش كه اطلاع یافتیم وی روز عملیات چنان رزمی مینماید كه قابل تحسین بوده است و بارها میگفت خدایا ما را جزو رهروان حسین(ع) قرار بده و تاكنون از اسارت ایشان هیچ نامهای بهدستمان نرسیده است.