زندگینامه – شهید سید محمدابراهیم فقیهی

شهید سید محمدابراهیم فقیهی

تاریخ شهادت:

۱۹ مهر ۱۳۶۰

زندگی‌نامه

 

در روز سوم دی‌ماه سال ۱۳۲۶ وقتی غنچه ‌وجودش در خانه یکی از سادات علوی شهرستان نی‌ریز شکفته شد، پدرش به عشق حضرت مصطفی(ص) وبا الگو شمردن بت‌شکنی خلیل‌الله، اورا محمدابراهیم نامید. در کنار خانواده از همان دوران کودکی با اسلام، قرآن و محبت اهل‌بیت(س) آشنا شد. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان فرهمندی نی‌ریز سپری و پس از آن وارد دبیرستان امام خمینی (احمد نی‌ریزی) شد و این مقطع تحصیلی را نیز با موفقیت پشت سرگذاشت. سپس در آزمون سراسری شرکت و در دانشگاه شیراز در رشته پزشکی قبول و پس از اخذ درجه پزشک عمومی، در رشته تخصصی ارتوپدی به ادامه تحصیل پرداخت. سپس در بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی شیراز مشغول خدمت گردید و به درمان بیماران و مجروحان جنگ پرداخت. شهید دکتر فقیهی مبارزات خود را در دانشگاه علوم پزشکی شیراز شروع کرد، بطوری‌که همواره در طول دوران دانشجویی مدتی را در زندان و در سایر اوقات هم تحت تعقیب ساواک و مزدوران شاه بود و سخت‌ترین شکنجه‌ها را متحمل شد؛ دندان‌هایش را شکستند، ناخن‌های دست و پایش را کشیدند. نقل می‌کرد: یکبار پس از دستگیری، در زندان یکی از عوامل ساواک از جیب من قرآن کوچکی بیرون ‌آورد. نگاهی به آن کرد و گفت: چون این اوراق مضره!!! را در جیب خود نگه داشته‌اید شما را دستگیر کرده‌ایم و شما مستحق تنبیه وشکنجه هستید. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان مسئولیت‌های مختلفی از جمله: ریاست دانشکده پزشکی، نماینده حضرت آیت‌الله دستغیب در دانشگاه علوم پزشکی شیراز، دبیر شورای جهاد دانشگاهی شیراز و ریاست جامعه اسلامی پزشکان شیراز را به‌عهده گرفتند. همزمان با شروع جنگ تحمیلی، دکتر فقیهی اولین تیم پزشکی را به جبهه جنوب اعزام کرد و خود نیز پنج بار به اتفاق تیم پزشکی به جبهه عزیمت نمود. زحمات زیادی از حیث درمان مجروحان جنگ متحمل شد. یکی از مسئولین رسیدگی به امور مجروحین جنگ بنیاد شهید شیراز می‌گوید: « شهید دکتر فقیهی فردی بسیار سخت‌کوش، متواضع و فروتن بود، بطوری‌که خیلی از شب‌ها وقتی هواپیمای مجروحین در شیراز فرود می‌آمد و کار بیمارستان‌ها فوق‌العاده شلوغ می‌شد، ما دکتر فقیهی را با موتورسیکلت به بیمارستان‌ها می‌رساندیم و او به درمان و مداوای آنها مشغول می‌شد». یکی از خواهرانی که نمایندگی بنیاد شهید در بیمارستان سعدی شیراز را عهده‌دار بوده می‌گوید: « یکی از مجروحان خوزستانی از ناحیه پا شدیداً صدمه دیده بود، اکثر پزشکان گفتند باید پایش قطع شود، اما وقتی دکتر فقیهی او را دید، وی را به اتاق عمل برد و بحمدالله عمل موفقیت‌آمیزی روی پایش انجام داد و نیازی به قطع پا نشد».

 

ایشان متأهل و دارای سه فرزند: دو دختر و یک پسر بود. در خانواده فردی متواضع بود و کمال همکاری را با خانواده داشت، نسبت به برادران و خواهران و والدین مهربان و دلسوز و در درمان مجروحان جنگ خستگی‌ناپذیر و بی‌ریا و در ارتقاِء علمی دانشجویان سخت‌کوش و پرحرارت بود. ۱۳۶۰/۰۷/۱۹ برای گشودن گره‌ای از کار همشهریان مسلمان خود بود که در جلو منزلش ( روبروی دانشگاه علوم پزشکی شیراز) منافقی کوردل، با تیر گمراهی و مزدوری، پیکر رنج کشیده و زخمی‌اش را نشانه گرفت و این بار زخمی کاری‌تر از زخم ساواکیان بر بدن او نشاند. محمد ابراهیم با طنین الله‌اکبر دست در دست فرشتگان نهاد و جام می از یار ستاند و یاد و خاطره فداکاری‌هایش برای همیشه جاودانه ساخت.

 

روحش شاد و نامش جاودان

 


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × یک =