زندگینامه

زندگینامه – شهید محمود ستوده

شهید محمود ستوده

تاریخ شهادت:

۲۶ اسفند ۱۳۶۳

شهریور ماه ۱۳۳۵ ه‌.ش در یكی از روستاهای شهرستان فسا در خانواده‌ای مذهبی، متدین و عاشق اهل‌بیت، چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوره ابتدایی در روستا، راهی شهرستان فسا شد و در هنرستان‌های این شهر تحصیلات متوسطه خود را به پایان رساند.

وضعیت مالی خانواده به دلیل فقر اقتصادی منطقه و تنگناهایی كه از جانب عوامل رژیم ستم‌شاهی برای مردم مستضعف آن دیار روا داشته بودند، باعث شد كه او از سنین نوجوانی به‌منظور كمك به امر معاش خانواده، در كنار تحصیل به همراه پدرش به كار كشاورزی و دامداری بپردازد. او برای والدینش احترام خاصی قائل بود و از محبت به آن‌ها دریغ نمی‌ورزید و سعی می‌كرد حقوق آن‌ها را به بهترین شكل رعایت كند.

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان تظاهرات مردمی در روستای محل سكونتش “خیرآباد” (از توابع شهرستان فسا) دستگیر و مورد ضرب و شتم عوامل رژیم منفور پهلوی قرار گرفت. او علاوه‌بر فعالیت گسترده سیاسی، به‌طور جدی در جریانات سیاسی شهر نیز نقش مؤثری داشت و در سازماندهی مردم منطقه و جذب آن‌ها (با توجه به اعتماد مردم نسبت به او) بسیار كوشا بود.

با پیروزی انقلاب اسلامی به‌منظور حفظ دست‌آوردهای انقلاب اسلامی به عضویت هسته‌های اولیه كمیته انقلاب اسلامی در‌آمد. پس از مدتی به سازمان جوانمردان (كه توسط ژاندارمری و به‌منظور مقابله با توطعه اشرار ایجاد شده بود) پیوست و در فعال نمودن این تشكیلات نقش بسیار مفید و ارزنده‌ای را ایفاد نمود. پس از آن با عضویت در سپاه به خیل عظیم پاسداران توحید پیوست.

به گفته مسئولین مافوق او در این نهاد مقدس، بینش عمیق فكری، استعداد مناسب نظامی، سرعت عمل و اخلاق حسنه شهید ستوده، از وی شخصیتی قوی و مؤثر ساخت و جوهره وجودی‌اش را شكوفا كرد.

او از جمله پاسداران مخلص و عاشقی بود كه در خدمت نظام و امام عزیز(ره) در طول مدت حضورش در سپاه به‌عنوان خدمتگزاری صادق و پرتلاش، سربازی شجاع و وفادار لحظه‌ای درنگ نكرد و با تمام وجودش در راه تحقق آرمان‌های متعالی انقلاب اسلامی تلاش نمود؛ همواره در مأموریت‌های حساس و مخاطره‌آمیز از هرگونه جانفشانی دریغ نداشت.

ایشان از اوایل درگیری در كردستان، جزو اولین گروه‌هایی بود كه همراه تعدادی دیگر از برادران به آن دیار رفت و چون كوهی استوار، در مقابل گروهك‌های وابسته مزدور ایستاد و دلیرانه به دفاع از حریم اسلام و قرآن پرداخت.

با شروع جنگ تحمیلی و اعزام نیرو به جبهه نبرد، ندای رهبر و مرادش را لبیك گفت و پس از طی دوره فشرده آموزش نظامی در “شیراز”، به‌عنوان اولین گروه اعزامی از “فسا”، راهی منطقه جنوب شد.

هنگامی كه این گروه به اهواز رسیدند، هنوز خرمشهر سقوط نكرده بود و هر لحظه فشار دشمن برای اشغال این شهر زیادتر می‌شد. با توجه به نیاز شدید جبهه به نیروی انسانی، با خیانت بنی‌صدر و دست‌هایی كه در كار بود، مدت چهارده روز آن‌ها را در اهواز نگه‌داشتند و عملاً مانع پیوستن آنان به رزمندگان در خط مقدم جبهه شدند. در زمانی كه آخرین مقاومت‌ها در مقابل فشار شدید دشمن توسط نیروهای مردمی و سپاه انجام می‌گرفت و شهر در آستانه سقوط بود و آبادان در محاصره قرار داشت، گردان به سرپرستی شهید ستوده، از طریق بندر ماهشهر، به وسیله یك فروند دوبه به سمت “آبادان” عزیمت كرد.

در مسیر راه به واسطه جدا شدن یدك از یدك‌كش، مدت سه شبانه‌روز در آب‌های خلیج فارس بدون آذوقه كافی سرگردان بودند، اما توكل، سعه صدر، تدبیر و توصیه به حق و صبر این فرمانده دلاور و استقامت رزمندگان همراهش، باعث شد كه لطف خدا شامل حال آنان گردد و از مهلكه نجات یابند. پس از آن خود را به ایستگاه هفت آبادان رساندند و در آنجا با پیوستن به رزمندگان مدافع شهر، مقابله همه جانبه با متجاوزین بعثی را ادامه دادند.

پس از شكستن محاصره آبادان، ایشان بنابه ضرورت، راهی جبهه “كرخه نور” شد و در كنار دیگر همرزمان به مصاف با دشمن بعثی پرداخت. در این منطقه، خطر حمله دشمن به مواضع خودی به حدی بود كه یكی از همرزمان شهید نقل می‌كند: «تا زمانی‌كه در منطقه كرخه نور بودیم هرگز نشد حتی یك شب شهید ستوده بدون پوتین استراحت كند و هر لحظه آمادگی كامل برای هجوم به دشمن در او وجود داشت.»

او سلحشورانه در عملیات و نبردهای متعددی در جنوب از قبیل “فتح‌المبین”، “بیت‌المقدس” و “رمضان” شركت داشت و به دلیل همین رشادت‌ها و استعداد درخشان و خلوص، پس از عملیات رمضان به سمت جانشین فرمانده تیپ المهدی(عج) منصوب شد. از آن به بعد نیز همچون گذشته با وجود مشكلات زیاد و گرفتاری‌های خانوادگی، جنگ را در رأس امور خود قرار داد و با همین انگیزه هرگز جبهه را ترك نكرد. در عملیات “والفجر۲”، “خیبر” و “بدر” نیز نقش به سزایی داشت و با دلاوری تمام در عرصه های نبرد حماسه آفرید.

این سردار عارف علاوه‌بر سلحشوری و جنگجویی، انسانی وارسته و اهل تهجد بود. او دارای جاذبه و دافعه‌ای علی‌گونه بود و با اقتدار به امیر مؤمنان حضرت علی(ع) كه در وصیتی به محمدابن حنفیه فرمودند: «به هنگام روبرو شدن با دشمن جمجمه‌ات را به خدا عاریه بده، دندان‌هایت را به هم بفشار، آخر صفوف دشمن را در نظر بگیرد و به قلب دشمن بتاز» همیشه در پیشاپیش رزمندگان، قلب دشمن را نشانه می‌رفت.

به دیگران در پیشبرد كارها كمك می‌كرد. او برای دوستان و همرزمانش راهنما و دلسوز بود و صمیمیت، دلسوزی، اخلاص و یكرنگی‌اش همگان را مجذوب خود می‌ساخت. به نماز اول وقت بسیار حساس و مقید بود و برای شركت در نماز جماعت اهمیت فراوانی قایل بود. عشق و علاقه‌اش به ولایت فقیه او را در ولایت ذوب نموده بود. بارها می‌گفت: تنها چیزی كه یك مسلمان را در جنگ نگه می‌دارد، تعهد او به اسلام و اطاعت محض از ولی فقیه است. او در كار و مأموریت، عاشقانه انجام وظیفه می‌كرد و عادتش این بود كه در مأموریت‌های گروهی، هر كار به زمین مانده‌ای را انجام دهد.

عقیده‌اش این بود كه مناعت طبع رزمندگان، آن‌ها را از طرح مسائل و مشكلات خانوادگی باز می‌دارد و این وظیفه فرماندهان است كه مشكلات آن‌ها را شناسایی و در رفع آن كوشا باشند. شهید ستوده معتقد بود، فرمانده باید بر قلوب رزمندگان فرماندهی كند، چرا كه در صحنه خونین عملیات، رزمنده‌ای امر فرمانده‌اش را اطاعت می‌كند كه از صمیم قلب به او اعتقاد و علاقه داشته باشد.

به نظم و انضباط اهمیت فراوانی می‌داد و این خصلت نشأت گرفته از عمق اعتقادات او بود. با عمل خود، دیگران را نیز به نظم و رعایت شئون اسلامی تشویق می‌كرد.

برادری بسیار دلسوز بود و برای بچه‌های جبهه حالت پدری داشت و همیشه دوستانش را به حضور در میادین نبرد و بهره‌وری از سفره گسترده الهی دعوت می‌كرد. حق پدر و مادرش را به خوبی ادا می‌كرد و از روی صفا و اخلاص به آن‌ها احترام می‌گذاشت.

در عملیات پیروزمندانه “بدر” در شرق “دجله”، نیروهای لشكر ۳۳ المهدی(عج) مواضع حساسی را در آن سوی آب تصرف كرده بودند و خود را برای هجوم آماده می‌كردند. متجاوزین عراقی پاتك سنگینی را به فرماندهی سرلشكر “عدنان خیرالله” (كه با هلیكوپتر شخصاً پاتك را هدایت می‌كرد) آغاز كردند. برادران لشكر با مقاومت خود پاتك آن‌ها را سركوب نمودند. حدود ساعت ۱ بعدازظهر بود كه سردار رشید اسلام حاج محمود ستوده پس از بازگشت از سركشی به خط مقدم، بر اثر برخورد مستقیم گلوله تانك به سنگر هدایت عملیات، با پیكری خونین به خیل شهیدان دفاع مقدس پیوست و به وصال جانان دست‌یافت و عاشقانه به آرزوی دیرینه خود رسید.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × پنج =

بستن