زندگینامه

زندگینامه – شهید محمود شهبازی دستجردی

شهید محمود شهبازی دستجردی

تاریخ شهادت:

۰۲ خرداد ۱۳۶۱

زندگی‌نامه

 

سردار شهید محمود شهبازی دستجردی در سال ۱۳۳۷ در یک خانواده مذهبی در شهر اصفهان به دنیا آمد وی از همان طفولیت طعم محرومیت را در محیط خانواده خود چشید .

پدرش که یک کشاورز بود با رنج بیل، چرخ زندگی را می‌چرخاند و مادرش نیز فرزند یک روحانی بود . محمود قرآن را در دامان مادرش آموخت او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر به پایان برد و در سال ۱۳۵۶ در رشته مهندسی دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد. او به طور شخصی از دوران دبیرستان به ماهیت طاغوتی رژیم شاهنشاهی پی‌برد و با دوستان خود در جهت افشای چهره منفور رژیم به‌خصوص در محیط خانواده و اقوام تلاش می‌کرد و با شرکت در مجالس سخنرانی‌های آگاهی بخش که به طور عمده در آن زمان توسط استاد پرورش و آیت الله طاهری برگزار می‌شد آگاهی و اطلاعات خود را نسبت به مسائل سیاسی بالا می‌برد صفت بارز او در همین اوان این بود که آنچه را می‌شنید و منطبق با اسلام می‌یافت متعهدانه به آن عمل می‌کرد. شرکت مستمر او در مسجد همراه دوستانش در جهت فعالیت‌های گروهی و رسوا کردن اعمال رژیم آمریکایی شاه معدوم، بسیار قابل توجه و چشمگیر بود.

 

در همان دوران با بعضی از دانشجویان مسلمان و انقلابی آشنا شد و مرتب از مسائل مبارزاتی خبردریافت می‌نمود و اعلامیه‌های مختلفی را گرفته و پخش می‌نمود به طوریکه همیشه مقدار زیادی اعلامیه در منزل مخفی کرده و این مسئله با توجه به خفقان و رعبی که رژیم توسط ساواک ایجاد کرده بود بسیار خطرناک بود ولی برای کسانی همچون محمود که راه خود را انتخاب کرده‌اند و هدف خود را نیز یافته‌اند زندان‌ها ، شکنجه‌ها و اعدام‌ها نمی‌تواند مانعی در برابر حرکت آنها باشد .

 

محمود با توجه به رابطه‌ای که با تشکیلات دانشجویان مسلمان پیدا کرده بود از همان ابتدای ورود به دانشگاه همکاری نزدیکی را با انجمن اسلامی آغاز کرد و در آنجا بیشتر به عمق جنایات و چپاول‌گریهای رژیم پی‌برده و کلیه فعالیت‌های گروهی از قبیل کوهنوردی و ورزش‌های دسته‌جمعی و پخش و نصب اعلامیه‌ها و اعتصابات به طور فعال شرکت می‌نمود. وی همزمان به مطالعه کتب مذهبی می‌پرداخت.

رشادت‌ها

 

محمود به قدری به مبارزه ایمان داشت که حتی ایام کوتاهی را که برای دیدن خانواده به اصفهان می‌آمد نیز در جهت مبارزه صرف می‌کرد او در اولین تظاهرات که به ابتکار برادر هادی غفاری در اصفهان صورت گرفت شرکت کرد و نقش فعالی در تحصن مردم اصفهان در منزل آیت الله خادمی داشت .

 

 

 

محمود در روزهای حماسه‌آفرین بهمن‌ماه در تهران حضور داشت و همراه با مردم به پادگان‌ها رفته و اسلحه را بر دوش گرفت و در کمیته مشغول خدمت شد و پس از چندی در اسفند ماه ۵۷ به خدمت سپاه پاسداران در آمد و در پادگان سعدآباد مشغول کار شد او تلاش در جهت استقرار سپاه از خود نشان می‌داد و هر کاری را در این رابطه انجام می‌داد و کمتر به دانشگاه می‌رفت . دانشگاهی که بعد از انقلاب مرکز توطئه گروه‌ها ملحد و منحرف بود و اساس انقلاب خون‌بار را به مسخره گرفته بودند محمود فعالیت زیادی در جهت خنثی کردن توطئه گروه‌ها خصوصا گروهک مجاهدین خلق از خود نشان می‌داد منافقین که با یک پوشش اسلامی و به ظاهر انقلابی ،گروه گروه جوانان معصوم را فریب می‌دادند و محمود به خوبی می‌دانست عملکرد منافقین در نهایت منطبق با خط امریکای جنایتکار است.

 

 

محمود در سال ۵۹ برای سامان دادن به وضع سپاه همدان به آن استان ماموریت پیدا می‌کند و پس از چندی به فرماندهی سپاه منصوب می‌شود او نه تنها یک فرمانده منضبط و قاطع در جهت انجام وظائف خود بود بلکه به عنوان یک معلم دلسوخته نیز تمام تجارب و معلومات خود را به برادران دیگر منتقل می‌کرد. او با بها دادن به نیروهای اصیل در سپاه و تشویق آنها و سپردن مسئولیت‌های گوناگون به برادران متعهد نقش به‌سزایی در جهت هر چه مکتبی‌تر کردن سپاه ،این ارگان جوشیده از انقلاب که به قول خود شهید ، بازوی ولایت فقیه است ، داشت.

حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل

 

از همان روزهای اول شروع جنگ تحمیلی با روحیه قوی و پشتکاری وصف ناپذیر که حاکی از ایمان قوی او بود به بسیج نیروها پرداخت و آنها را به جبهه‌های غرب فرستاد و خود نیز دلاورانه در صحنه کارزار حاضر ‌شد . پس از تحکیم مواضع در جبهه‌های غرب محمود فعالیت‌های خود را در جبهه‌های جنوب متمرکز کرد و قبل از شروع عملیات عظیم فتح المبین به طور کامل در جبهه حضور داشت و با پذیرفتن مسئولیت معاونت تیپ محمد رسول الله(ص) قوای اسلام را به جاده‌های فتح و پیروزی هدایت می‌کرد و در عملیات بزرگ بیت المقدس نیز همین سمت را داشت و تا قبل از شهادتش قوای اسلام را به دروازه‌های خرمشهر رسانید.

 

او اگر چه در این مدت فرصت و فراغت کافی برای مطالعه و آموختن نداشت ولی روح متعبدانه‌اش صفا و روحانیتی به او داده بود که بی اختیار انسان مجذوب او می‌شد و لحن و کلام گرمش همراه با گشاده روی‌اش به انسان صمیمیت می‌بخشید خشوع و فروتنی او انسان را به یاد ،آن متقینی که حضرت علی (ع) اوصافش را در خطبه همام ذکر کرده است ، می‌انداخت . خضوع محمود به حدی بود که هیچیک از اقوام و آشنایانش تا قبل از شهادتش اطلاعی از مسئولیت‌های عظیم او نداشتند.

 

پایان زندگی سراسر افتخارش نیز توام با ایثار گردید و هنگامی که برای یاری دو نفر مجروح از چادر فرماندهی خارج شده بود مورد اصابت تیر و خمپاره کافران قرار گرفت و به لقاء الله شتافت و به آرزوی دیرینه خود رسید . روحش شاد و یادش گرامی باد .

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده + هفده =

بستن