وصیتنامه

وصیت‌نامه – شهید حسن بیژنی

وصیت‌نامه شهید حسن بیژنی:

 

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

خدا آن مؤمنان را که در صف جهاد با کافران مانند سد آهنین هم‌دست و پایدارند دوست دارد.(قرآن‌کریم)

اگر سر انجام ما به مرگ منتهی می‌شود و این بدن‌ها از بین خواهند رفت پس کشته شدن مرد به شمشیر در راه خدا گرامی‌تر و برتر است. شهادت؛ ای آغوش پرمهر خدایی، تو ای ناله‌های دردمند شیعه، تو را دیدم و تو را می‌شناسم. تو را در محراب کوفه دیدم که مظلومیت را نثار قدم علی(ع) کردی. تو را در قتلگاه دیدم که سراسیمه به یاری اسلام آمده بودی. تو را که در قتلگاه ۷۲ تن کربلای ایران دیدم با بیرق‌های پاره‌پاره و سوخته شده به جنگ کفر، نفاق و الحاد و تحریف رفتی. تو را بر بالین سر شهید مظلوم بهشتی دیدم که بر مظلومین خون گریستی.

تو را در جبهه‌های نبرد خیابان‌ها، کوچه‌ها و در وجب به وجب خاک میهن اسلامی دیدم.

هرگز فراموشت نخواهم کرد. بار خدایا، این قطره ناچیز خون مرا در راه اسلام از من حقیر بپذیر و اگر جان ما این ارزش را دارد که برای اسلام فدا شود و انقلاب به پیش رود صدها بار به ما جان بده تا مبارزه کنیم و شهید شویم.

بار خدایا، با ریختن خون ما انقلاب به پیش خواهد رفت. پس ای گلوله‌ها، بیایید به سینه‌های ما. بار خدایا، اینک تو را شاهد می‌گیرم که آگاهانه به مشهد خویش می‌روم.

اینک چند سخنی با پدر و مادرم، شما ای عزیزان بعد از شهادتم لباس عزا به تن نکنید و در مجلسم عزاداری آن‌چنانی نکنید که مردم خیال بکنند من مرده‌ام. در مجلسم شاد باشید و بگویید او زنده است. چون که شهید قلب تاریخ است. اگر جسم و جانم پیش شما نیست روحم در نظرتان است. بعد از شهادتم لباس سیاه به تن نکنید. من به معشوقم رسیده‌ام. عشقم الله است و من بنده او هستم. تو ای مادر، چه بسا شهیدانی بوده‌اند که مادر نداشته‌اند که بر بالای سر آن‌ها بگرید و قلب‌های یخ در سردخانه‌ها بر سر آن‌ها آب می‌شد و به جای مادر بر آن‌ها می‌گریست.

پدر جان، خودت می‌دانی که عزیزترین چیزهای زندگیم تو هستی و چقدر دوستت دارم. از شما می‌خواهم بی‌تابی نکنید هر قطره اشک تو باعث کم‌رنگ‌تر شدن خون من می‌شود و تو خود می‌دانی که هرکس اسلام را پذیرفت و قبول کرد که شیعه علی(ع) است باید سر بریده را در پیش ببیند.

برادران عزیز:

از همگی شما می‌خواهم که به ندای امام امت این سلاله پاک امام حسین(ع) را در هر زمان لبیک بگویید و نگذارید تفنگ من بر زمین بیفتد و نگذارید یاران امام کم شوند. از تمام برادران و دوستان تقاضا دارم که در نزد خدا برای من طلب عفو و بخشش کنند و خودشان نیز مرا ببخشند. سفارشی که به آن‌ها دارم این است که نسبت به امام و انقلاب بی‌تفاوت نباشند. دست روی دست نگذارید تا این‌که دشمن به سراغ ما بیاید. باید ما بر دشمن حمله کنیم و او را نابود کنیم و امیدوارم که یارانی صادق و مخلص برای امام باشیم. همسرم امیدوارم که مرا ببخشی به خاطر این‌که زندگی کوتاه و پرمشقتی با من داشتی‌. از تو می‌خواهم که برای رضای خدا و امام با نبودن من بی‌تابی نکنی و به یاد داشته باش که دیدار نزدیک است حتی نزدیک‌تر از مژه‌های چشم. امیدوارم که خداوند صبری زینب‌گونه به تو عنایت کند.

خدایا، جندالله را که با سوگند به ثارالله در لشگر روح‌الله بری شکست عدوالله و استقرار حزب‌الله زمینه‌ساز حکومت جهانی بقیه‌الله است حمایت فرما.

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه‌دار

۱۳۶۳/۴/۳

حسن بیژنی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفده + هفده =

بستن