وصیتنامه شهید علی تجلایی
بسم الله الرحمن الرحیم
ای امام، ای رهبر امت، و ای پدر روحانی كه با بیان خود نفوس طاغوتی ما را تزكیه نمودی! بدان، تا آخرین قطره خونی كه در بدن دارم و تا آخرین دم حیاتم مقلد و مأموم تو هستم. به خدا سوگند یك لحظه از این عهد و پیمانی كه با تو بستهام، نظرم برنخواهد گشت و آخرین قطره خونی كه از بدنم بیرون ریزد، نقش خمینی رهبر خواهد بست. زیرا كه من این وفاداری را از مكتب كربلا، از پرچمدار اباعبدالله(ع) آموخته ام و عینیت این وفاداری را از سیدمان و مولایم شهید آیت الله “بهشتی” آموختهام… .
پدر و مادر عزیزم كه غم و اندوه شهادت برادرم مهدی از دل شما بیرون نرفته، مبادا از شهادت من و برادرم متأثر شوید و هر چه گریه میكنید، گریه بر مصیبتهای سرور شهیدان و اهلبیت او بكنید … . خوشحال باشید كه در سایه برنامههای تربیتی اسلام توانستید فرزندانی را در خط ولایت و امامت بپرورانید … نه تنها برای مهدی و من و دیگر شهیدان گریه نكنید، بلكه گور و مزار ما را هم جستجو مكنید. به این بیاندیشید كه ما برای چه شهید شدیم و چه راهی را برای رسیدن به مقصود و معبود خود برگزیدیم … . دعا كنید كه خداوند متعال از گناهانم درگذرد.
همسرم! میدانم پس از من بایستی مشكلات زیادی را در تربیت و بزرگ كردن فرزندان بدون پدر متحمل گردی … بشارت بزرگی است برای شما كه خداوند رحمان -اگر توفیق شهادت نصیب این بنده گناهكار بنماید- آنچنان كه وعده فرموده، سرپرست اصلی شما خواهد بود كه این نعمت و رحمت شامل كمتر خانوادهای میشود… . شكرانه این نعمت، صبر و استقامت در برابر مشكلات و عبودیت كامل به درگاه خداوند متعال میباشد. به جامعه نشان بده كه چگونه میتوان در عمل پیرو حضرت فاطمه زهرا(س) و دخترش زینب(س) بود و هم مادری خوب بود و هم پیامرسانی آتشین، كه پیامش تاریخ بشریت را تكان دهد.
دخترم! میدانم كه حالا كوچكی و مرا به یاد نمیآوری ولیكن دخترم، وقتی كه بزرگ شوی حتماً جویای حال پدرت و علت شهادت پدرت خواهی بود. بدان كه پدرت یك پاسدار بود و تو نیز باید پاسدار خون پدرت باشی.
دخترم! میدانم یتیمانه زندگی كردن و بزرگ شدن در جامعه مشكل است ولیكن بدان كه حسین و حسن و زینب یتیم بودند. حتی پیامبر اسلام نیز یتیم بزرگ شد.
دخترم! هر وقت دلت گرفت، زیارت عاشورا را بخوان و مصیبتهای سرور شهیدان تاریخ، حسین(ع) را بنگر و اندیشه كن… . امیدوارم كه در آینده وارث شایستهای برای پدرت باشی.
پروردگارا! مرا و فرزندانم را برپادارنده نماز قرار ده و دعایم را بپذیر.
برادران پاسدار! امیدوارم با بزرگواری خودتان این بنده ذلیل خدا را عفو و حلال كنید. سفارشی چند از مولایمان علی(ع) برای شما دارم، باشد كه راهنمای شما باشد در امر پاسداریتان:
– در همه حال پرهیزگار باشید و خدا را ناظر بر اعمال خود بدانید.
– یاور ستمدیدگان و مستمندان جامعه و یاور تمامی مستضعفین باشید. مبادا یتیمان و فرزندان شهدا را فراموش كنید.
– در راه تحقق اهداف این انقلاب آزادیبخش، از جان و مال خود دریغ نكنید.
– سلسله مراتب و اطاعت از مسئولان را با توجه به اصل ولایت رعایت كنید.
– در هر زمان و هر مكان، با دست و زبان و عمل، امر به معروف و نهی از منكر كنید.
برادران مسئول اگر بهطور مستمر در جهت پیشبرد اهداف انقلاب شبانهروز فعالیت میكنید، عدالت در كارهایتان و تصمیمگیریهایتان بهعنوان یك مرز ایمان داشته باشید. اگر این مرز شكسته شود و پای انسان به آن طرف مرز برسد، دیگر حد و قانونی را برای خود نمیشناسد. عدالت را فدای مصلحت نكنید. پرحوصله باشید و در برآوردن حاجات و نیازهای زیردستان بكوشید. در قلب خود، مهربانی و لطف به مردم را بیدار كنید. طوری رفتار نكنید كه از شما كراهت داشته باشند. موفقیت شما را در جهاد درونی و جهاد آزادیبخش از خداوند متعال خواهانم. رفتن به جبههها و دفاع از كیان اسلام و قرآن، برای مردان خدا تكلیف و امتحان بزرگی محسوب میشود؛ زیرا جبهه آزمایشگاه مردان خداست … برای این آزمایش بایستی از تمام وابستگی مادی و غیر خدا گسست و عاشقانه به سوی خدا شتافت.
از بدو انقلاب، رسیدن به لقاءالله و ریختهشدن خونم در پای درخت اسلام برایم اصل بوده و هست. جبهه آسانترین و نزدیكترین صراط برای رسیدن به این اهداف است. همه وقتی فهمیدهاند كه میخواهم به عنوان تكتیرانداز در عملیات شركت كنم، مرا نصیحت میكنند و مشكلات زندگی و فرزندانم را به من گوشزد میكنند و سعی میكنند تجربهام و مسئولیتم را برایم بزرگ جلوه بدهند و القا كنند كه برای سپاه و انقلاب و جنگ لازمتر هستم؛ ولی، همه باید بدانند كه حرف من چیز دیگری و هدفم، هدف والایی است؛ زیرا توفیق شركت در مدرسه عشق و بسیج، با ارزش و نتیجهبخش خواهد بود، زیرا ارزشهایی كه از شركت در جنگ، به دور از مسئولیتهای دنیوی برای یك فرد رزمنده ساده نصیب میشود، خارج از بحث و فكر و عقل بشر خاكی است و بدانید كه جبهه برای مردان خدا خیلی زیباست، زیرا هر چه در آن بینی، نور خداست و صحبت شهادت و ایثار، حرف، حرف شهادت و آنچه بینی چهره مردان مصمم و جوانان معصوم كه با تمام وجودشان برای انجام تكلیف الهی در رفتن به خط مقدم سعی میكنند بر یكدیگر پیشی گیرند. حال، قضاوت كنید كه انسان چگونه میتواند مصاحبت و برادری چنین انسانهایی را نادیده بگیرد؟
و اما نهایت سخنم، طلب رحمت از خداوند متعال برای شما، خانوادهام، همسرم و پدر و مادرم است و درخواست حلالی این بنده گناهكار از تمام رزمندگان، به خصوص برادران لشكر عاشورا و سپاه منطقه پنج و قرارگاه خاتمالانبیاء(ص) میخواهم كه مرا حلال كنند، زیرا دیگر برایم قلباً الهام شده كه این بار – اگر خداوند رحمان و رحیم بخواهد- به فیض شهادت نائل خواهم آمد. لذا دیگر منتظر من نباشید چون من به دیدار معشوق خود و دیدار سرور آزادگان اباعبدالله(ع) و شهدای كربلا حسینی ایران شتافتهام.
والسلام علیكم و رحمهالله و بركاته
علی تجلایی
دیدگاهتان را بنویسید