وصیتنامه

وصیت نامه – شهید مصطفی ردانی‌پور

وصیتنامه شهید مصطفی ردانی‌پور

بسم‌الله الرّحمن‌الرّحیم

سپاس خداوندی را که انور جلال او از افق عقول بندگانش تابان است؛ و خواسته‌اش از زبان گویای کتاب و سنت نمایان. خدایی که دوستان خود را از دلبستگی به دنیای فریب‌کار رهانید و به شادی‌های گوناگونشان رساند.

و اما شما ای روحانیون و طلاب عزیز! همان‌طور که امام فرمودند تذکیه و تعلم را پیشه خود سازید و جوانان عزیز اسلام را هادی باشید و در آغوش هدایت الهی جای بگیرید. کار شما بهترین کار است؛ همان کار پیغمبر و ائمه معصومین است. هدایت و ارشاد و اداره جامه اسلامی و پیاده کردن احکام نورانی اسلام. و مانند علی‌بن ابی طالب(ع) در دعا می‌خوانیم “ولا تأخده فی الله لومه لائم” در راه خدا حرکت کردن سختی و رنج دارد، موانع زیاد است و با صبر و استقامت راه انبیاء را ادامه دهید که امروز جوانان ما با ریختن خونشان موانع راه را برداشتند و بر می‌دارند و ما در قیامت در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی عذری نداریم و البته این حرف من با هم‌درس‌ها و هم‌سنگران خودم است. نه به بزرگان که سخن گفتن در مقابلشان بی‌ادبی است. آنان مربی ما هستند و ما شاگرد آنان.

و شما ای پاسدار عزیز و جوان برومند که هدفتان مقدس است و راهتان روشن و حرکتتان حماسه‌آفرین است، چون هجرتتان آغاز بر هجرت‌ها بود و خون سرختان پیام‌آور هدفتان و سرهای بریده و بدن‌های قطعه قطعه شده شما نشانگر مظلومیت‌تان است، دست از دامان امام زمان و نوکرانش نکشید که اینان عمال اسلامند و اسلام اصیل را باید از امثال غفاری‌ها، سعیدی‌ها، مطهری‌ها، بهشتی‌ها، صدوقی‌ها، مدنی‌ها، دستغیبی‌ها و امثالهم گرفت. بدانید اسلام منهای روحانیت اسلام نیست و این سد دشمن‌شکن را نگذارید بشکند

.

مادرم! آن زمان که اسلام و انقلاب به خون احتیاج داشت تو ثمره سال‌های عمرت را که فرزندی مسلمان بود هدیه کردی، چه خوب امانت‌داری کردی و چه به موقع امانت را دادی. پس شاد باش و فرزندان دیگرت را هم بده و خود مانند زینب معلم دیگران باش. مبادا بر من گریه کنی که اگر شهید باشم زنده‌ام، زنده‌تر از زنده‌ها. حلالم کن و به برادرانم و به بچه‌های خواهرانم بگو که آنان باید خود را برای قربانی شدن آماده کنند و سربازی اسلام را بر عهده بگیرند.

خواهرانم! در تربیت فرزندانتان بکوشید و حجاب را رعایت کنید. زهراگونه زندگی نمایید و شوهرانتان را به راه خدا وادارید.

مادرم! خدا پدرم را رحمت و شما را عاقبت به خیر کند. انشا الله اگر کربلا مشرف شدی مرا فراموش نکن. و از حضرت امام حسین(ع) تقاضا کن که قربانیت را بپذیرد. هر وقت خبر کشته شدن من به شما رسید، بگو “انا لله و انا الیه راجعون” و این را یک امتحان قلمداد کن.

پروردگارا! هر چند به نفس مطمئنه نرسیدیم و در جهاد اکبر پیروز نگشتیم اما به جهاد اصغر پرداختیم پس “ربّنا فاغفر لنا ذنوبنا وکفّر عنّا سیّئاتنا و توفّنا مع الأبرار، ربّنا و ءاتنا ما وعدتّنا علی رسلک و لا تحزنا یوم القیمة إنّک لا تخلف المیعاد”

برایم هفت نگیرید، خرج نکنید، فاتحه‌ای ساده و پول آن را به انجمن ایتام اهدا نمایید. در صورت امکان در قبرستان شهدا دفنم کنید، کنار پاسداران تا شاید خداوند به واسطه آنان مرا ببخشد. و در هنگام دفنم زیارت عاشورا و روضه حضرت زهرا بخوانید.

۱۳۵۹/۶/۲۸

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × پنج =

بستن